یازدهم محرم
یتیمی اهل بیت امام حسین(ع)
زنان و دختران و کودکان حرم حسینى را بر شتران بدون جهاز سوار کردند و آنها را بدون پوشش مناسب، همانند اسیران بلاد کفر و در نهایتِ مصیبت و اندوه، میان دشمنان به سوى کوفه حرکت دادند.
به گزارش خبرنگار حوزه معارف گروه علمی فرهنگی هنری
خبرگزاری صدا و سیما ، سپیده دم غم آلود کربلا در یازدهمین روز در حالی دمید که بوی خون در فضا پیچیده بود و اجساد پاک شهیدان در گوشه گوشه خاک پراکنده؛ خیمههای نیم سوخته و غارت شده و زنان و کودکانی که خواب آرام نداشتند، آماده حوادث بعد میشدند و سپاه عمر سعد که آن شب را در خواب گذرانده بود برخاستند.
امام سجاد (ع) در تب میسوخت و عمه اش زینب (س) پرستار او بود؛ زنان و کودکان با لباسهای پاره پاره و بدنهای تازیانه خورده و صورت نیلی از سیلی، منتظر اسارت بودند.
گوش دخترکان در سرقت گوشوارهها پاره شده بود؛ پاها از تاول و زخم و خار خونین بود و قلبها اندوه خیز و آه ریز و چشمها مهمان مداوم اشک ها.
بریدن سر شهدا
ابن سعد تا حدود ظهر روز یازدهم به دفن اجساد پلید کوفیان مشغول بود و پس از اتمام کار در حالى که پیکر پاک فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و یاران پاکش در زیر آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى دیگر شهداى کربلا را از بدنها جدا کنند و به قصد تقرّب به ابن زیاد و گرفتن جایزه با خود به کوفه ببرند.
برخی شهدا در همان صحنه نبرد سرشان از تن جدا شده بود که عبدالله بن عمیر کلبی، عمربن جناده، خلف فرزند موسم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر اسدی، عثمان بن علی بن ابی طالب و جعفر بن علی بن ابی طالب (برادران حضرت عباس) و امام حسین (ع) از جمله این شهدا بودند.
جز این هفت شهید، گزارشی از جداکردن سر دیگر شهیدان در روز عاشورا ذکر نشده است؛ سر چند شهید هم جدا نشد که از آن میان حربن یزید ریاحی، حسن بن حسن و جون بن حوی ذکر شده اند.
پس از جداکردن سرها، عمر سعد دستور داد سرها میان قبائل تقسیم شود، گویا میزان شرکت قبائل در کربلا معیار سهم آنان میشد؛ این سرهاى پاک که مجموع آنها با سر امام علیه السلام به ۷۲ سر نورانى مى رسید این گونه بین قبائل تقسیم شد:
۱. قبیله کنده به سرکردگى قیس بن اشعث، سیزده سر!
۲. قبیله هوازن به فرماندهى شمر بن ذى الجوشن، دوازده سر!
۳. قبیله تمیم، هفده سر!
۴. قبیله بنى اسد، نه سر!
۵. قبیله مذحج، هفت سر!
۶. سایر قبایل، سیزده سر!
تعداد کشته شدگان سپاه عمر سعد
هیچ آمار مشخص و دقیقی از میزان کشته شدگان سپاه عمر سعد، از نخستین مرحله جنگ (تیرباران صبح عاشورا و عکس العمل یاران امام) در دست نیست؛ درباره آمار کشته شدگان سپاه دشمن در دومین مرحله و رزم یاران امام ۲۶۸ تن حداقل و ۴۴۹ تن حداکثر در نبرد تن به تن گزارش شده است.
با افزودن آمار کشته شدگان به دست بنی هاشم بر آمار قبلی، ۱۱۴۲ نفر و آمار حداکثری ۱۳۵۱ کشته خواهد بود؛ این آمار غیر از افرادی است که به دست امام حسین (ع) کشته شدند.
در صحنه نبرد همه کشته شدگان با شمشیر و تیر نبوده اند، گاه در هجوم و گیر و دار نبرد سوارانی زیر دست و پای اسبها بر اثر ازدحام کشته شده اند.
جدال بر سر تقسیم سرها
همان گونه که در غارت خیمهها یا بر سر معلوم کردن قاتل هر شهید میان یاران عمر سعد کشمکش بود، در حمل سرها به کوفه نیز میان سپاهیان جدال رخ میداد؛ این جدال برای دریافت صله از عبیدالله زیاد، اثبات حضور در کربلا و گاه ریشه در عنادها و قساوتها و انتقامها داشت.
جدال وقتی به اوج میرسید که به سر بزرگانی، چون حبیب، زهیر، بریر و مهمتر از آن سر بنی هاشم میرسیدند.
ظهر و عصر روز یازدهم
عمر سعد پس از دفن اجساد پلید سپاهیانش نزدیک ظهر روز یازدهم دستور حرکت به سوى کوفه را
صادر کرد که در این هنگام مجموعهای از کودکان، زنان و امام سجاد (ع) آماده حرکت میشدند.
وضعیت کاروان اسیران بسیار دردناک و اندوه بار بود؛ حضرت زینب (س) جمع پراکنده را با سختی و دشواری گرد آورده بود، چشمها همه به او بود و او پناهگاه و یاور این لحظههای بی پناهی و غربت و اسارت بود.
عبور از کنار قتلگاه
گزارشهای تاریخی درباره گذار و بازماندگان کربلا از کنار گودال قتلگاه و زیارت پیکر به خون آغشته امام متفاوت است، گزارشها گواه آن است که در لحظههای شهادت امام حسین (ع)، حضرت زینب شاهد صحنه بوده است و به گودال قتلگاه نزدیک شده است، اما در روز یازدهم و حرکت به سمت کوفه، چند قول وجود دارد:
الف- برخی گزارشها نشان از آن دارد که عبور از کنار گودال قتلگاه، عمدی و برای آزار بیشتر روانی بازماندگان بوده است.
ب- در لهوف آمده است: آنگاه زنان را از خیمه بیرون آوردند و آن را آتش زدند. آنان سر و پای برهنه بیرون آمدند و به اسارت رفتند. در آن هنگام گفتند، شما را به خدا سوگند ما را از قتلگاه حسین (ع) عبور دهید. چون چشم زنان به پیکر شهیدان افتاد، ناله و شیون سردادند و بر گونهها سیلی نواختند.
شیوه به اسارت بردن اهل بیت
زنان که بیست تن بودند و کودکان و مردان را آماده حرکت کردند؛ اینکه اسیران را بر شتران کجاوه دار یا برهنه سوار کردند دو قول وجود دارد. قول نخست و مشهور آن است که اسیران را بر شترانی لنگ و بی روپوش قرار دادند، اما این که این قول از کربلا تا کوفه و دمشق را شامل میشود یا وضعیت کاروان را در حرکت از کوفه به شام، معلوم نیست.
به نظر میرسد تلاش عمر سعد بر آن بود که اسرا به گونهای وارد کوفه شوند که هم توان و رمقی برایشان نمانده باشد تا بتوانند عکس العملی از خود نشان دهند و هم با تحقیرآمیزترین وضعیت درآیند تا پیروزی نظامی او شاخصتر و چشمگیرتر باشد.
آرامش و دلداری
در طول این راه، حضرت زینب(س) ، علی رغم همه رنجها و داغها به دلداری و تسلی خاطر داغ دیدگان میپرداخت و مراقبت از کودکان و پرستاری از امام سجاد (ع) مهمترین جلوههای این مهربانی و همدلی زینب در طول این راه توان فرساست.
ماندن کاروان اسیران کنار دروازه کوفه تا صبح روز دوازدهم
کاروان اسیران همراه با عمر سعد و جمعی از سپاهیانش فاصله دوازده فرسخی کربلا تا کوفه را از حدود ظهر تا شبانگاه طی کردند.
لحظه ورود به شهر کوفه هوا تاریک شده بود و عمر سعد ناگزیر شد کنار دروازه کوفه درنگ کند و با استفاده از نگهبانان شب را بگذراند تا صبح هنگام اسیران را وارد کوفه کند و به دارالاماره ابن زیاد برساند.
در این هنگام عمر سعد پیکی را به کوفه اعزام کرد تا خبر را شبانگاه به عبیدالله بن زیاد رسانده باشد؛ قرائن نیز نشان میدهد که از صبح زود روز دوازدهم، شهر کوفه در محاصره و مراقبت شدید نیروها بوده است و جاسوسان، حرکات مشکوک را تحت نظر داشته اند و چند هزار نفر اوضاع را را بررسی میکردند و هیچ کس حق حمل سلاح یا خروج مسلحانه از خانه را نداشته است.